با اینکه وسط هفتس و همش دویدم و دویدم و فردام باید صبح زود پاشم تا بدوام دنبال کارام دلم خپاست امروز رو بنویسم 

اولا که بسیار انسان کندی هستم و الان یک هفته هست که دارم یه مقاله لیترالی دو صفحه ای را مینویسم که اونم امروز خیر سرم با هزار کمک از چت جی بی تی رسوندم دو ساعت قبل از میتینگ برای استاد اپلود کنم که بتونم چهارتا سوال بپرسم ازش

بعدش رفتم پیشش گفت نشد بخونم اما همونجا جلوم باز کرد مقاله رو و هی ایراد گرفت یعنی به خودم میگم اینقدرم از کارم راضی بودم خیر سرم. البته نکته مثبت ماجرا این که اول اون کامنتاشو گفت و بعدش من به نوتهام نگاه کردم که چیزایی که میخواستم بپرسم رو ازش بپرسم که دیدم دقیقا به تک تک اونا که نوشته بودم بپرسم اشاره کرد و جواب داد. یعنی در واقع میدونستم چه گندیهایی زدم و هرچی ایراد گرفت خدایی به حق بود. اما من حال ندارم اصولا و انسان گشادی هستم. بگذریم از خودسرزنشگری امروز، یه کار مفیدی که انجام دادم و کلی با خودم حال کردم این بود که کلید سشوارم خراب شده بود و با خودم بردم آزمایشگاه و بازش کردم بستم درست شد. پلی خب اسما تعمیرش کردم و کلی حال کردم با خودم، فقط قالب بدنش جانمیخورد بردم افیس دوست هندیم کمکم کنه که اونم نتونست خودم کرفتم ور رفتم درستش کردم. بعد پسره رو با خودم بردم که روشنش کنم اگه اتیش گرفت این حداقل خاموشش کنه. گفت چرا اتیش بگیره اخه! گفتم چون من درستش کردم و به من اعتمادی نیست :)))))

بعدش هم رفتم باشماه و یک ساعت ورزش کردم و بسیار خرسندم که به تنبلی غلبه کردم. چون صب ۶:۳۰ پاشده بودم و از ۷ دانشگاه بودم و خیلی خسته بودم. اما باشگاهمو رفتم. این روزای آخر ترم به شدت شلوغه و موقع امتحاناس و هی کار کار کار

دیشب فری گفت آخر هفته بیا یه کار کنیم گفتم نمیتونم.واقعا معاشرت با آدما هم زمانبره 

امروز شیفت فردام جابجا شد و تو باشگاه دیدمش برای فردا عصر باهاش قرار گذاشتم. حالا الفی هم میگه که شب بیاین خونه ما. مگه جرات دارم نرم؟ گفتم بعد از اون میام پیشتون. والا چه کنم 

 فری دوباره اپ دیتینگشو راه انداخته و وقتی با پسرای ایرانی مچ میشه اسکرین شات میفرسته برای من و من هرچی آمار دارم بهش میدم. اینقدر سمی میشیم و میخندیم. مسخره بازی رسما :)) بعد واسشون اسم هم میذاریم. امروز ازش جدا شدم رفتم ورزش کنم یکیشونو دیدم بهش مسج دادم که پسره اینجاس. بهم گفت ازش عکس بگیر بفرس. گفتم نمیتونم من از این کارا خدایی عکسو هیچوقت نمیتونم :))

اومدم از دانشگاه ساعت هشت بود رفتم حموم و ماسک گذاشتم رو صورتم. دیگه چی؟ شام آش عدسی داشتم که خوردم به همراه یه سیب زمینی کوچولو که انداختم تو ایرفرایر با یه ذرت که چند روز پیش خریدم. ذرته خیلی فلفلی شد ولی دیگه خوردم، از غذا هم احساس توجه به خود گرفتم 

به موقشنگ هم مسج دادم برای شنبه که یکی از گزینه هایی که داده بود رو انتخاب کردم. حالا نمیدونم کجاس

راستی دلم میخواد کیبورد بخرم. یعنی ارگ، دلم میخواد موسیقی تمرین کنم و یاد بگیرم، نمیدونم میشه ارگ رو با هدفون گوش کرد یا نه چون با وجود همخونه نمیتونم هروقت بخوام تمرین کنم :|
ساز خودمم که نیاوردم از پیانو هم هیچی نمیدونم، نمیدونم بشه خودم یاد بگیرم یا نه. ولی یه دست دوی قیمت پایین تقریبا پیدا کردم ببینم میشه بگیرم؟ اون سر دنیاس

انگار که من جقدر وقت آزاد دارم. اگه اینستا نباشه البته خیلی دارم

الان یه دو صفحه کتابم بخونم دیگه میشم فرهیخته ترین انسان جهان

ماچ به کله های شما :*

1492 پنجشنبه امتحانی و پیپری

1496 سوالاتی برای درگ عمیقتر

پسا امتحان + چهارماهگی

نمیتونم ,گفتم ,بپرسم ,خیلی ,نمیدونم ,میشه ,گفتم نمیتونم ,درستش کردم ,خودم بردم ,ایراد گرفت
مشخصات
آخرین جستجو ها